ولایت فقیه "منظور از حکومت ولایی" (قسمت دوم)
منظور از حکومت ولايى چيست؟
... ابتدا بايد به مفهوم لغوى و عرفى ولايت توجّه کنيم و آن گاه در پرتو اين مفهوم، به کالبدشکافىِ ترکيبِ حکومت ولايى بپردازيم...با بررسى موارد کاربرد واژه ى ولايت، ... ب این نتيجه مى رسيم که گسترده ترين کاربرد اين واژه، اِمارت و حاکميت سياسى است; .... منظور از ولايت سياسى و اِمارت، همان مديريت و اداره ى جامعه و تنظيمِ امورِ کلانِ اجتماعى است،...ولايت، در کاربرد عرفى، نظير امامت است. ... همان رهبرى و حاکميت سياسى است...که ترسيم کننده ى اصل حکومت می باشد... طبق روايات اهل بيت(ع)ولايت، در مفهوم ويژه ى خود، شرط قبولى اعمال و کليد و رمز هر خوبى شناخته مى شود. در روايت است: اگر مردى شب ها را زنده نگهدارد و تمام عمر خود را با روزه سپرى کند ... در حالى که، ولايتِ ولىّ خدا را نشناسد، تمام اعمالش بيهوده و بدون ثمر است. ...
براى آشنايى با حکومت ولايى و پى بردن به مفهوم دقيق اين واژه، ابتدا بايد به مفهوم لغوى و عرفى ولايت توجّه کنيم و آن گاه در پرتو اين مفهوم، به کالبدشکافىِ ترکيبِ حکومت ولايى بپردازيم.
ولايت واژه اى عربى به معناى به هم پيوستگى و نوعى اتّصال و ترابط دو چيز است; به شکلى که هيچ گونه روزنه و شکافى، آن دو، را از هم نگُسسته، مانع پيوند عميق آن دو نگردد.[8] لغويان براى ولايت، در زبان عربى و فارسى، معانى متعدّدى را ذکر مى کنند که از آن ميان، مى توان به اِمارت، تدبير، محبّت، سلطان و خِطّه و موطِن هر کس اشاره کرد. از آن جا که ريشه ى اصلى، با همان معنا و وضع لغوى، به نوعى در تمامى اين معانى ملحوظ است، نمى توان معانى برشمرده را از سنخ مشترک لفظى دانست.[9] با اين وجود، با بررسى موارد کاربرد واژه ى ولايت، در متون عربى و محاوره ى عرفى، به اين نتيجه مى رسيم که گسترده ترين کاربرد اين واژه، اِمارت و حاکميت سياسى است; به گونه اى که هرگاه ولايت، بدون قيد به کاررود و عارى از قرينه باشد، انصرافِ آن به ولايت سياسى و اِمارت خواهد بود. منظور از ولايت سياسى و اِمارت، همان مديريت و اداره ى جامعه و تنظيمِ امورِ کلانِ اجتماعى است، که در زبان فارسى مى توان آن را سرپرستى ناميد.
ولايت، در کاربرد عرفى، نظير امامت است. امامتِ مطلق و بدون مضافٌ اليه، همان رهبرى و حاکميت سياسى است، و امامت مضاف و مقيد حتماً نيازمند ذکر مضافٌ اليه است; مانند امامت جمعه. ولايت نيز چنين است.
مورّخان بزرگى چون طبرى و ابن اثير، براى نقل حوادث تاريخى و ذکر دوره ى حکومت هاى گوناگون در تاريخ، واژه ى ولايت را به کار مى برند. ابن قتيبه، در کتاب الإمامة و السياسة، از زمام دارى حاکمان سياسى، به ولايت تعبير مى کند; مثل ولاية الوليد، ولاية الحجّاج، ولاية هشام بن عبدالملک; بدون آن که قرينه اى به کار برده باشد.[10]
بنابراين، ولايت، عرفاً همان اِمارت و حاکميت سياسى است که ترسيم کننده ى اصل حکومت، قطع نظر از نوع آن، و شيوه ى استقرار مشروعيت آن مى باشد. ولايت و اِمارت، ممکن است ولايت حق و اِمارتِ والىِ عادل، يا ولايت باطل و امارت والىِ جور باشد. واژه ى ولايت، هر دو نوع حکومت را شامل مى شود.
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) ضمن تقسيم ولايت، به ولايت واليان عدل و ولايت واليان جور، و حلال شمردن اوّل و حرام دانستن دومى، منقول است:
فوجهُ الحلالِ من الولايةِ ولايةُ والى العادلِ و ولايةُ وُلاتِه; ولايت والى عادل و واليان منصوب از طرف وى، ترسيم کننده ى چهره ى ولايت حلال و مشروع است.
و امّا وجهُ الحرامِ من الولايةِ فولايةُ الوالى الجائرِ، و ولاية ولاته، فالعمل لهم و الکسب لهم بجهة الولاية معهم حرامٌ; ولايت حاکم ستمگر و ولايت منصوبان از سوى او، چهره ى حرام ولايت است که هر گونه رابطه و پيمان با ايشان حرام و نامشروع است.[11]
طبق اين تفسير عرفى از ولايت، ترکيب «حکومت ولايى»، از نظر ادبى، نادرست و از قبيل اضافه و نسبت دادن يک چيز به خود آن چيز است; چون حکومت همان ولايت است و مثل آن است که گفته شود «ولايت ولايى». ولايت و حکومت و اعمال حاکميت سياسى، يک حقيقت اند و از اين جهت، قابل ارزش گذارى و مقبول يا مطرود شدن کلى نيستند، بلکه دولت ها و متصدّيان امر ولايت، در دو گروهِ مشروع و نامشروع، عدل و جور، الهى و طاغوتى، قابل طبقه بندى و ارزش گذارى هستند.
صرف نظر از کاربرد مطلقِ عرفىِ ولايت که در بالا شرح آن گذشت، ولايت در فرهنگ قرآن و معارف اهل بيت(عليهم السلام)مفهومى خاص و ويژه نيز دارد که از ارزش والا و بى نظيرى برخوردار و با قداست و احترام توأم است و براساس اين تفسير، تعبير حکومت ولايى، تعبيرى صحيح و قابل قبول خواهد بود. طبق روايات اهل بيت(عليهم السلام)ولايت، در مفهوم ويژه ى خود، شرط قبولى اعمال و کليد و رمز هر خوبى شناخته مى شود. در روايت است:
اگر مردى شب ها را زنده نگهدارد و تمام عمر خود را با روزه سپرى کند و تمام دارايى خود را صدقه دهد و همه ساله در مراسم حج شرکت جويد، در حالى که، ولايتِ ولىّ خدا را نشناسد، تمام اعمالش بيهوده و بدون ثمر است. اين ولايت، بر نماز، زکات، حج و روزه برترى دارد و راز و رمز رسيدن به آنهاست.[12]
---------------
[8]ـ ر.ک راغب اصفهانى، المفردات فى غرايب القران، ص 533 و احمد بن فارس، معجم مقاييس اللّغة، ج 6، ص 141.
[9]ـ لسان العرب، ج 15، ص 400ـ402; مجمع البحرين، ج 1، ص 455 - 458، و لغت نامه ى دهخدا، واژه ى ولايت.
[10]ـ براى نمونه ر.ک: تاريخ طبرى، ج 4، ص 130 و 164; ابن اثير، الکامل فى التاريخ، ج 6، ص 355 و ج 3، ص 89، 184، 242 و 340. و ابن قتيبة، الامامة و السياسة، ج 1، ص 38، و ج 2، ص 7، 39، 141 و 142.
[11]ـ شيخ مرتضى انصارى، کتاب المکاسب، ج14، ص 6 و 7.
[12]ـ کلينى، اصول کافى، ج 2. باب دعائم الاسلام، حديث 5، ص 18ـ19: «عن ابن جعفرقال: بُنى الإسلامُ على خمسةِ اشياء: على الصلاةِ و الزکاةِ و الحجِّ و الصّومِ و الولايةِ. قال زرارة: فقلت و أىّ شىء من ذلک أفضل؟ فقال: الولاية أفضل، لأنّها مفتاحهنّ و الوالى هو الدليل عليهنّ».
قطب نمای حرکت در سال 1392: