ولایت فقیه " نیاز ضروری جامعه دینی" (قسمت اول)
- اکثر اندیشمندان فلسفه ی سیاسی، وجود حکومت در جامعه را لازم می دانند...
- تنها آنارشیست ها اعتقادی به ضرورت حکومت برای جامعه ندارند...
- در نهج البلاغه آمده است که حتی اگر جامعه حکومت صالح و شایسته ای نداشته باشد، یک حکومت فاجر از بی حکومتی بهتر است...
- تنها ولایت پیامبر و جانشینان وی به ولایت خداوند منتهی می گردد و مردم باید تابع این ولایت باشند...
- در دوران پس از حیات پیامبر اعظم و ائمه (ع) و در دوران غیبت کبری، این تکلیف بر دوش ولی فقیه جامع الشرایط است...
- معصومین (علیهم السلام) هم ولی فقیه را برای این امر مهم منصوب کرده اند...
- اسلام نیاز جامعهی بشری به حکومت اولیا و فقها را تبیین نموده است...
- امام خمینی (قدس سره) در جلد دهم صحیفهی نور، در صفحهی 53 میآورند :« رئیس جمهور باید با تصویب فقیه باشد.» ...
اکثر قریب به اتفاق اندیشمندان فلسفه ی سیاسی، وجود حکومت در جامعه را لازم می دانند؛ یعنی معتقدند که در جامعه باید ارگانی و مجموعه ای وجود داشته باشد که دستوراتی صادر کند و دیگران اطاعت کنند، یا مقرراتی را که مورد قبول جامعه است، به اجرا درآورد و جلوی متخلفان را بگیرد و آن ها را مجازات نماید.
تنها آنارشیست ها (هرج و مرج طلبان) اعتقادی به ضرورت حکومت برای جامعه ندارند. این گروه که دربین فلاسفه قدیم یونان طرفدارانی داشتند، معتقد بودند که اگر مردم قوانین را بشناسند و با تعهد اخلاقی به آن عمل کنند، نیازی به حکومت نخواهند داشت. شکی نیست که این تصور خام، خیال پردازانه و باطل است. اسلام نیز بی نیازی جامعه از حکومت را خیالی خام و به دور از واقع می داند. همواره، در بین انسان ها تخلف از قانون ، ارتکاب جرم و بزهکاری وجود داشته است و به راحتی می توان پیش بینی کرد که در آینده نیز چنین خواهد بود.
در کلام حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه آمده است که حتی اگر جامعه حکومت صالح و شایسته ای نداشته باشد، یک حکومت فاجر از بی حکومتی بهتر است؛ زیرا اگر حکومت یا ضامن اجرای قانون جود نداشته باشد، هرج و مرج خواهد شد و مصالح جامعه تضییع می گردد. پس از نظر اسلام، یکی از واجب ترین وظیفههای اجتماعی مردم ، اقدام برای تشکیل حکومت صالح در راستای تأمین مصالح جامعه است. حاکم در این حکومت، یا پیامبر (صلی الله علیه و آله) است یا امام معصوم (علیه السلام) یا فقیه جامع الشرایط.
براساس اصل اول عقلایی، هیچ انسانی حقّ حاکمیّت بر دیگری را ندارد، مگر آنکه عقلاً ولایت او اثبات شود و چون ولایت خداوند بر موجودات از نظر عقلی اثبات شده و تنها ولایتی است که بالاصالة می توان آن را پذیرفت، هرگونه حقّ تصرف و ولایتی باید به ولایت خداوند منتهی گردد، وگرنه از این اصل اولیّه اخراج نخواهد گردید. تنها ولایت پیامبر و جانشینان وی به ولایت خداوند منتهی می گردد و مردم باید تابع این ولایت باشند، تا هم به تکلیف عمل کرده و هم والی بتواند با تصرف در موجودات و جلوگیری از هرج و مرج، جلوی تضییع مصالح جامعه را بگیرد و سعادت دنیا و آخرت انسان ها را تأمین نماید.
دین، سعادت دو سرای بشر را تأمین می کند. اسلام؛ کامل ترین دین است ؛ و در همهی زمینه های عبادی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، حقوقی ، جزایی ، دفاعی ، تربیتی و خانوادگی دارای احکام و قوانین مترقّی است. در خصوص حکومت و حاکم نیز دارای قانون و برنامه است. رئیس دستگاه حکومتی از نظر اسلام باید متخصص در مسائل دینی ، اسلامی و حکومتی بوده و نیز در اجرای قوانین الهی و انطباق قوانین کلی بر جزئیات دارای شجاعت ، عصمت و صیانت نفس باشد.
در دوران پس از حیات پیامبر اعظم و ائمه (علیهم السلام) و در دوران غیبت کبری، این تکلیف بر دوش ولی فقیه جامع الشرایط است و مردم نیز موظف به پیروی از وی در جهت تحقق اهداف الهی بر روی کره زمین و در جهان هستند. معصومین (علیهم السلام) هم ولی فقیه را برای این امر مهم منصوب کرده اند. حضرت امام خمینی (قدس سره) در صفحهی 174 از جلد دهم صحیفهی نور میآورند:«پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که میخواست از دنیا تشریف ببرد ، جانشین و جانشین ها را تا زمان غیبت تعیین کرد و همان جانشین ها امام امت را هم تعیین کردند. تا ائمه هدی (علیهم السلام) بودند ، آن ها بودند و بعد[ از آنها] فقها.»
فقها رئیس حکومت هستند؛ حکومتی که خداوند مقرر فرموده است. رئیس آن را هم خدا مشخص کرده و معصوم نصب و معرفی نموده است. گاه با نصب خاص و گاه با نصب عام معرفی کرده است ؛ تا حکومت الهی بی سرپرست نماند. ما به این دیدگاه ایمان و باور داریم . امام امت نیز ما را به همین نگاه دعوت میکنند. ایشان در صفحهی 26 کتاب ولایت فقیه میآورند:« خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قوانین – یعنی احکام شرع – یک حکومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است.» معظم له در صفحهی 31 همان کتاب می افزایند:« هرکه اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد ، منکر ضرورت اجرای احکام شده و جامعیّت و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.»
اسلام نیاز جامعهی بشری به حکومت اولیا و فقها را تبیین نموده است و مسلمانان نمی توانند منکر ولایت فقها شوند. منکر ولایت فقیه ، به طاغوت روی آورده است. بشر نیاز به حکومت دارد و اگر حاکم الهی را رد کند ، به حکومت طاغوت ایمان آورده است. حضرت امام (قدس سره) در صفحهی 103 از جلد 17 صحیفهی نور میآورند:« حکومت به جمیع شئون آن و ارگان هایی که دارد ، تا قبل از شرع مقدس خداوند – تبارک تعالی – شرعیّت پیدا نکند ، اکثر کارهای مریوط به قوهی مقننه و قضاییه و اجراییه بدون مجوز شرعی خواهد بود و به دست ارگان ها که باید به واسطه شرعیّت آن باز باشد ، بسته می شود و اگر بدون شرعیّت الهی کارها را انجام دهند ، دولت به جمیع شئون ، طاغوتی و محرّم خواهد بود.»
پس نمی توان گفت ادارهی حکومت و جامعه توسط رئیس جمهور کافی است؛ و نیاز به ولی فقیه و ولایت فقها نداریم. امام خمینی (قدس سره) در جلد دهم صحیفهی نور، در صفحهی 53 میآورند :« رئیس جمهور باید با تصویب فقیه باشد.» ایشان در جلد نهم صحیفه، در صفحهی 253 میآورند :« اگر رئیس جمهور به نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است و اطاعت او، اطاعت طاغوت است.»
قوه قضاییه و مقننه نیز با تعیین و تأکید ولی فقیه مشروع می شوند. این نظر بزرگان دین، از جمله حضرت امام خمینی(قدس سره) است. سیرهی عملی امام راحل (قدس سره) نیز بر همین نگاه استوار بود. آن بزرگوار از آغاز به ولایت مطلقهی انتصابی و مشروعیّت حکومت دینی معتقد بود و تا آخر حیات پر برکت خویش نیز به آن پای بند و معتقد باقی ماند. تکلیف دینی او بود که چنین بگوید و عمل کند و ما نیز بر همین اساس ، معتقد و پای بند به این بینش و نگرش هستیم.
منبع : کتاب ولایت مطلقه فقیه؛ پرسش ها و پاسخ ها نویسنده : علی شیرازی
قطب نمای حرکت در سال 1392: